دختر کنار پنجره تنها نشست و گفت
ای دختر بهار حسد می برم به تو
عطر و گل و ترانه و سر مستی ترا
با هر چه طالبی بخدا می خرم ز تو
بر شاخ نوجوان درختی شکوفه ای
با ناز میگشود دو چشمان بسته را
میشست ککلی به لب آب تقره فام
آن بالهای نازک زیبای خسته را
خورشید خنده کرد و ز امواج خنده اش
بر چهر روز روشنی دلکشی دوید
موجی سبک خزید و نسیمی به گوش او
رازی سرود و موج بنرمی از او رمید
خندید باغبان که سرانجام شد بهار
دیگر شکوفه کرده درختی که کاشتم
دختر شنید و گفت چه حاصل از این بهار
ای بس بهارها که بهاری نداشتم
خورشید تشنه کام در آن سوی آسمان
گویی میان مجمری از خون نشسته بود
می رفت روز و خیره در اندیشه ای غریب
دختر کنار پنجره محزون نشسته بود
سلام دوست بسیار عزیز ! امید وارم که همیشه در کارهای خود پیروز و موفق باشید واقعآ وبلاگ قشنگ دارید میشه یه سری از وبلاگ من هم بیزنید؟ خیلی ممنون ات ام.
http://www.mohammadrezababaie.blogsky.com
سلام
اینجا توی ذهن هر آدم ، کلیدی هست برای باز کردن در حزن . کافیه نگاهی عمیق و دقیق بندازیم .
برای پست قبلی :
فقط ادعای فرهنگ و تمدن 2500 ساله داریم
سبز و بهاری باشین
سلام. ممنون که برام پیغام گذاشتید . حسرت رو می خواستم چون تو پست من سخاوتمند داشتم یکی رو گول میزدم که هر چی که دارم رو بهش بدم تا فقط یه چیز بهم بده ! . واسه همین برای اغوا کردنش به چیز های بیشتری احتیاج داشتم !. باز هم ممنون که برام پیغام گذاشتید.
سلام ...
حالتون خوبه ممنون از این که برام نظر گذلشتین
راستی این ادرسه که جواب نمیده
http://parasoo.siah.blogsky.com
ولی عیبی نداره همین وبتم عالیه
برات ارزوی موفقیت دارم وسال نو رو هرچند دیر بهتون تبریک می گم
ارزومند ارزوهات
تاریک روشن...
سلام عزیزم وب جالبی داری
خوشحال میشم به من هم سر بزنی
بای
سلام پرستو جان. امیدوارم خوش و سرحال باشی.
وبلاگت زیباست و از مطالب و محتوایش خیلی خوشم آمد .
خصوصاْ از سروده زیبای فروغ فرخزاد (دخترو بهار) میدانی من عاشق اشعار فروغم؟ خصوصاْ این شعر زیبایش:
من از نهایت شب حرف می زنم
من از نهایت تاریکی
و از نهایت شب حرف می زنم
اگر به خانه من آمدی
برای من ای مهربان
چراغ بیاور
ویک دریچه.......... که از آن
به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم!!
و این یکی:
*********
کاش چون پرتو خورشید بهار
سحر از پنجره میتابیدم
از پس پرده لرزان حریر
رنگ چشمان ترا میدیدم
**********
کاش در بستر تنهایی تو
پیکرم شمع گنه می افروخت
ریشه زهد تو و حسرت من
زین گنه کاری شیرین می سوخت!!!!!!!!
---------------------------------------------------------------
در اخیر خوشحال میشوم اگه به وب این حقیر هم سرزده و در ساختار وبلاگم با دادن نظرات ارزشمند و سازنده تان یاریم کنی
موفق باشی پرستوی عزیز